پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
هر وقت دلت را بتکانی عید است
نوشته شده در 25 شهريور 1389
بازدید : 2473
نویسنده : TAKPAR

عروسی‌ عید بود و عید، عروسی‌ بود با دامنی‌ از سبزه‌ و چارقدی‌ از شكوفه‌های‌ صورتی‌ سیب. دف‌ می‌زد و می‌خندید و هلهله‌ می‌كرد و می‌آمد.ما گوشه‌ای‌ از دامن‌ عید را گرفتیم‌ و پا كوبیدیم‌ و دست‌ افشاندیم‌ و نمی‌دانستیم‌ كه‌ همیشه‌ گوشه‌ دیگر را شیطان‌ گرفته‌ است.

او هم‌ دف‌ می‌زد. او هم‌ می‌خندید و هلهله‌ می‌كرد.
شیطان‌ خاطرخواه‌ شلوغی‌ است. دلباخته‌ هیاهو. در سكوت‌ و در خلوت‌ او را خواهی‌ شناخت. در شلوغی‌ اما گم‌ می‌شود. پشت‌ هیاهو خود را پنهان‌ می‌كند.
عروسی‌ عید بود، شیطان‌ می‌زد و می‌رقصید و نقل‌ و نبات‌ فراموشی‌ روی‌ سرمان‌ می‌ریخت.
و همین‌ شد كه‌ یادمان‌ رفت...
آدم‌ها كه‌ غوغا می‌كنند، فرشته‌ها ساكت‌ می‌شوند. زمین‌ كه‌ پر هیاهو شود، آسمان‌ سوت‌ و كور می‌شود. خانه‌ها كه‌ پر از ازدحام‌ باشد، قلب‌ها خالی‌ خواهد شد.
عروسی‌ عید بود. كوچه‌ها شلوغ، كوچه‌ها پر از رفت‌ و آمد. خانه‌ها شلوغ. خانه‌ها پر از بازدید.
رفتیم‌ و آمدیم. هدیه‌ دادیم‌ و عیدی‌ گرفتیم. احوال‌ پرسیدیم‌ و پیغام‌ فرستادیم.
اما هر جا كه‌ رفتیم‌ او هم‌ آمد. شیطان‌ را می‌گویم؛ و شیرینی‌ فراموشی‌ تعارفمان‌ كرد. و همین‌ شد كه‌ یادمان‌ رفت.
نوروز آمد و رفت. عید هم‌ تمام‌ شد. و ما باز فراموشش‌ كردیم‌ و باز او را از قلم‌ انداختیم. به‌ دیدنش‌ نرفتیم. نامه‌ای‌ ننوشتیم. تبریكی‌ نگفتیم. سال‌ تحویل‌ شد و به‌ او سرنزدیم، به‌ او كه‌ از همه‌ بزرگ‌تر بود. خط‌های‌ آسمان‌ اشغال‌ نبود. ما بودیم‌ كه‌ از یاد برده‌ بودیم.
هر وقت‌ كه‌ دلت‌ را بتكانی‌ عید است و هر روز كه‌ تازه‌ شوی، نوروز.
بلند شو، بال‌های‌ تازه‌ات‌ را تنت‌ كن. باید به‌ عید دیدنی‌اش‌ بروی. دلت‌ را تقدیمش‌ كن‌ تا عیدی‌ات‌ را بگیری. دیر است‌ اما دور نیست. همین‌جاست. بسم‌الله‌ بگو و در بزن‌ همین.

:: موضوعات مرتبط: رمان و داﺳﺘﺎن , ,
:: برچسب‌ها: هر وقت دلت را بتکانی عید است ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 56 صفحه بعد